خراش

ساخت وبلاگ

تصاویر شیکاگو رو برای اولین بار به مامانم نشون دادم. گفتم ببین دارم میرم اینجا. اولین عکس العملش این بود که گفت آدم میترسه! خواستم بگم اره مامان منم میترسم. ولی گفتم نه بابا قشنگ و هیجان انگیزه اتفاقا. این شروع ادای آدمای قوی رو درآوردن برای من بود. بخاطر خونوادم و بچه هام.

خراش...
ما را در سایت خراش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fkharash7 بازدید : 18 تاريخ : سه شنبه 21 فروردين 1403 ساعت: 19:41

پریروز که آفیسر گفت ویزا شدی گریه ام گرفت. همه فکر کردن اشک شوقه. اما برای من شروع آشوب بود.

چقدر آینده مبهمه. نمیدونم دووم میارم یا میشکنم.

خوشحال نیستم. کاش خدا اگه هست، یه دستی برسونه و ویزای علی رو هم بده.

خراش...
ما را در سایت خراش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fkharash7 بازدید : 16 تاريخ : چهارشنبه 16 اسفند 1402 ساعت: 0:50

روزای سختی رو میگذرونم. الکی گریه ام میگیره. نمیدونم از ترس آینده ی مبهمه در امریکاست یا از غم شکست در کانادا. سر یه دوراهی سخت موندم که بین آینده بچه هام و بودن کنار همسرم باید یکی رو انتخاب کنم. میترسم که برم و پشیمون بشم یا نرم و پشیمون بشم. نمیدونم می ارزه از همسرم دور بمونم تا آینده بچه هامو بسازم یانه. تک و تنها از پس زندگی برمیام یانه. نکنه اونجا برا بچه هام کم بذارم و کمبودی حس کنن. کاش خدا یهو یه گشایشی ایجاد میکرد. اگه خدایی هست. کاش دست از سر کچل من برداره و اینقدر اذیتم نکنه. خراش...ادامه مطلب
ما را در سایت خراش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fkharash7 بازدید : 28 تاريخ : پنجشنبه 21 دی 1402 ساعت: 14:28

در بلاتکلیف ترین حالت زندگیم به سر میبرم. در آستانه مهاجرتی که اصلا مشخص نیست به کجاست و حتی مشخص نیست انجام میشه یانه. خیلی از خودم راضی هستم که دوباره ورزش رو شروع کردم. فقط وقتی عکسامو میبینم میفهمم که دارم پیر میشم. دلم میخاد آرومتر باشم و کمتر حرف بزنم.

خراش...
ما را در سایت خراش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fkharash7 بازدید : 75 تاريخ : شنبه 27 آبان 1402 ساعت: 16:52

موجهای نزدیک ساحل کوچیک هستن. جلوتر که میری تلاطم بیشتر میشه. شاید انتظار برای رسیدن دوباره روزهای آروم گذشته، بیهوده باشه. نمیدونم بالاخره اون وسطای اقیانوس یه جایی دریا آرومه یانه.

خراش...
ما را در سایت خراش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fkharash7 بازدید : 39 تاريخ : شنبه 31 تير 1402 ساعت: 1:28

در بچگی بی اختیار و اجباری دیندار بودم. بعد رفتم دنبالش و آگاهانه دیندار شدم. کم کم دیدم دین بیخوده فقط باید به یه چیزی چنگ زد. شده به گاو در هندوستان یا به خدای نامرئی در ایران. فکر میکردم آدمایی که به هیچی اعتقاد ندارن خطرناکن. حالا فهمیدم بی آزارترین آدمها همونایی هستن که به هیچی اعتقاد ندارن.

خراش...
ما را در سایت خراش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fkharash7 بازدید : 38 تاريخ : شنبه 31 تير 1402 ساعت: 1:28

هرچقدر تو زندگیت دشمن بیشتری داشته باشی خودت بدبخت تری چون انرژیهای منفیش به خودت برمیگرده. اگر یه نفر اذیتت میکنه میتونی بذاریش کنار. نباید باهاش درگیر بشی. نتیجه این درگیری هرچی هم که باشه از روح و روان تو میکَنه و میبَره.

خراش...
ما را در سایت خراش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fkharash7 بازدید : 36 تاريخ : شنبه 31 تير 1402 ساعت: 1:28

اوضاع سیاسی ریخته به هم. با اینکه پنج ماه میگذره اما هنوزم شبها از فرط اضطراب خوابم نمیبره. تا گوشیو میذارم کنار فکر میکنم خبری شده باز روشن میکنم میچرخم توش. اونقدری که تا چندماه پیش اشتیاق برای مهاجرت داشتم دیگه ندارم. فکر میکنم هنوز امیدی هست و باید بمونم و بسازم. "امید" همون چیزیه که این روزا با پررنگ شدنش زندگی خیلی از ایرانی ها رو متحول کرده.انرژی و انگیزه و شادابی که توی چندسال اخیر هی کمتر میشد داره بهم برمیگرده. تا جایی که بتونم از زمان حالم استفاده میکنم. همچنان چشم انتظار خبرهای مثبتی از مهاجرتم هستم.پسرام بزرگتر و بزرگتر میشن و من دیگه به مرحله ای رسیدم که وقتی یکی ازم سنمو میپرسه باید فکر کنم و حساب کنم ببینم چندسالمه. عمر که از نیمه میگذره دیگه جوون نیستی و برات فرقی نمیکنه که چقدرش باقی مونده. خراش...ادامه مطلب
ما را در سایت خراش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fkharash7 بازدید : 68 تاريخ : شنبه 15 بهمن 1401 ساعت: 20:28

من، سحر خانوم، معتاد به نوشتن هستم. نوشته هامو جدی نگیرید.

"ببين،
هميشه خراشی است روی صورت احساس.
هميشه چيزی،
انگار هوشياری خواب،
به نرمی قدم مرگ می رسد از پشت
و روی شانه ما دست می گذارد
و ما حرارت انگشت های روشن او را
بسان سم گوارايی
كنار حادثه سر می كشيم."

خراش...
ما را در سایت خراش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fkharash7 بازدید : 67 تاريخ : چهارشنبه 27 مهر 1401 ساعت: 12:06

منتظرم بچه هام بزرگتر بشن سرم خلوت بشه تا به خودم برگردم. امیدوارم قبل از مرگم چنین فرصتی داشته باشم. برای پیاده روی های طولانی و تنها. برای ساز زدن. خوندن و نوشتن های هر روزه. سیگار و سفرهای بی برنامه. برای موی کوتاه و تماشای آسمون. باید به خودم برگردم.

خراش...
ما را در سایت خراش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fkharash7 بازدید : 99 تاريخ : پنجشنبه 8 ارديبهشت 1401 ساعت: 23:06